«دیدار عشق»

 

چه داشت خون تو کز آن، کویر، جنت شد

سلام، سهم تو و سهم شمر، لعنت شد ...

 

هرگاه که در مسیر درستی پای گذاشتم و توکلم به خدای بهترینها، بیشتر از قبل شد، پاسخهایی چنان عجیب دریافتم که هرگز قادر به شکر گزاری شان نخواهم بود.

مشکلات و مسائل یکی پس از دیگری رخت میبندد تا بنده ی تنها، با توکلش به خواسته هایش برسد.

وقتی دل به کسی میبندم که نه طعنه ای میزند و نه رهایی از او مقدور است، بی شک زندگی شیرین تر از هر لحظه ی دیگری خواهد بود.

و پس از گذشتن از خان پر اضطراب تحصیل، حالا دعوت به سرزمین عشاق و اولین وصال...

سلام بر حسین، بر بزرگ عاشق دلباخته به ذات حضرت حق...

 

 

دیدارت شیرینتر از تعاریف بود و فراقت کشنده تر از تصورات...

با دلی بشکسته میروم به امید دیداری زود زود زود...

 

 

پای به سرزمین خداوندگار علم و عمل و بلاغت، نجف گذاشتم و از شدت حقارت به خود میپیچیدم...

مدفن حضرت امیر و من کمترین؟!!! یا للعجل

به هر دلیلی به عشق رسیدم...

چه حلاوتی دارد این علی ابن ابی طالب

سربسته بگویم؛ هرکه علی را خدا میپندارد، راه دوری نمیرود...

چراکه ذوب شدنش در حضرت حق، اظهر من الشمس است...

 

 

و پس از 8 روز دلدادگی در دیار سروران جهان و در مسیر عشاق اربعینی، با دلی تنگ از فراق به وطن بازگشتم؛ با آرزوی زیارت مجدد اجداد مطهرم برای کسب فیوضات مادی و معنوی از محضر مبارکشان در زودترین زمان ممکن...

 

سید امیر ابوترابی - 25 شهریور 1401

«بماند به یادگار»

۵
از ۵
۱۶ مشارکت کننده
سمانه نجفی گفت:
سلام استاد عزیزم
خوش به سعادتتون
چقدر متنون دلنشیین و تاثیرگذار بود
خداحفظتون کنه و انشاءالله دوباره شاگردیتونو تجربه کنمم..
    مدیریت گفت:
    سلام بر شما
    سپاسگزارم از لطفتون