و اما زمستان، فصل زیبای من...
همه ما آدمها، در مسیری که پا گذاشتیم، سختی های زیادی کشیدیم
یکی کمتر و یکی بیشتر
این سختی ها خیلی با هم متفاوته و معیار تفاوت آدمها هم نوع سختی های اونهاست...
اوایل زندگیم، سختی های دنیام خیلی متفاوت و مسخره بود، مثلا چرا تو فوتبال شوتم وارد گل نشد و چرا تو کوچه، همسایه مون با من بد رفتاری کرد و ...
هر روز که میگذشت سختی هام متفاوت میشد. سعی کردم بیشتر بیام روی خودم کار کنم و همزمان کسانی که دوسشون دارم رو از نواقصشون آگاه کنم تا بتونیم جامعه کامل تر و قشنگ تری داشته باشیم.
هرچه میگذشت دغدغه هام نسبت به خودم و جامعه ام بیشتر میشد و زندگی برام سخت تر میگذشت. چون نمیتونستم ببینم آدمهایی که ظرفیت خدا شدن دارند و بینهایتند، تو مراحل ابتدایی انسانی گیر کنند و درگیر چیزهایی بشن که در شان شون نیست. با اینحال سعی کردم روی خودم بیشتر متمرکز بشم و کار کنم تا حرفهام نفوذ بیشتری داشته باشه.
خدا لطف میکرد و کسانی که به من احترام میگذاشتند و من رو باور داشتند، حرفهام رو خیلی راحت میپذیرفتند و بعضا مسیر زندگیشون رو تغییر میدادند. اما هدف من این نبود. چون چیزی که مهمترین بود، خودم و نحوه زندگی خودم بود. چون دیر یا زود باید برای اعمالم در محضر خدا پاسخگو باشم.
سعی کردم که دنیام رو از آدمهای سمی و نامطلوب خالی کنم و ازشون دور شم و کمی حساب شده تر حرکت کنم. چون اعتقاد داشتم کسانی که به حرفهای خدا توجه نمیکنن، یقینا به مراتب بیشتر به حرفهای من بی توجهند، پس حضورشون کنار من بی معناست و این سبب شد تا انرژی زیادی که صرف اقناع سازی این آدمها میشد، صرف خودم و مسیرم بشه و اتفاقات مثبت پشت سر هم رقم بخوره. مسیر روشن تر و بهتر شد و هدفهام بیشتر به چشم اومدند. یکی پس از دیگری اهدافم رو به دست آوردم و با هر سختی که بود رشد کردم.
حرف برای گفتن زیاده اما لُب مطلب اینه که چیزی که من رو تا اینجا آورده، فقط و فقط لطف پروردگار من و عنایت بش از حد به این بنده کمترین بوده که هر وقت دست به دامانش شدم، روی من رو زمین نزده و من رو هدایت کرده و من بخاطر همه الطاف و مهربونی هاش عاشقانه میپرستمش.....
دیشب که یک دقیقه از شبهای سال، بیشتر شب رو تجربه کردیم، برای آدمها خیلی متفاوت رقم خورد. یکی در غم بود و دیگری غرق شادی
باید انتخاب کنیم که میخوایم حامل غمها باشیم یا خالق شادی ها
باید انتخاب کنیم که میخوایم یار و همراه باشیم یا بار و گمراه...
باید انتخاب کنیم که میخوایم یه خاطره مشمئزکننده باشیم یا یک رویای شیرین
انتخاب با ماست رفیق...
برای بهتر زیستن، باید بهترینها رو انتخاب کنیم و براش بجنگیم، و بهترین همیشه خدا و خدائیان بوده و هست و خواهد بود......
«کمترین بنده - سید امیر»