هرکسی منو میبینه می پرسه که چرا ازدواج نمیکنی؟؟!!
تو دلم بهشون میخندم و میگم خدای من میدونه چیکار داره میکنه و کی چه اتفاقاتی باید بیوفته...
البته پیدا کردن هم مسیر واقعی خیلی سخته ولی شدنیه
این سختیه گاهی اوقات با ترس همراه میشه
چون به طرز باور نکردنی و عجیبی زن ها در فاجعه عاشورا از موثرترین ها بودند...
یکی از هزارانشون شد همسر زهیر و وهب و اباعبدالله.... و مابقی هم شدند همسران کوفیان بی وفا که نامه نوشتند و حسین رو دعوت کردند اما زن و زندگی و وابستگی هاشون مانعشون شد و شدند خسر الدنیا و الآخره...
برای بهترین شدن، برای حسینی شدن، برای خدایی شدن، باید حسینی و خدایی ها رو انتخاب کرد و بر دیگران قلم کشید...
کسی که در آخر تو رو به مقام شهادت در راه حسین برسونه، نه هلاک شدن در مسیر جهنمی یزید....
کسی که جملاتی که بهت میگه رو هیچ جا نشنیده باشی و تو هیچ کتابی نتونی پیداش کنی، چون محصول جانشه
کسی که تو رو با امام حسین بیشتر همراه کنه
کسی که حتی تو کوالالامپور هم عاشقت باشه... :)
پ.ن: یکی از شبهای هیاتمون که همزمان شده بود با تولد رفیق شهیدمون و براش کیک گرفتیم (اولین محرم بدون رفیقمون بود....)